پیام خراسان

آخرين مطالب

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه مقالات

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه
  بزرگنمايي:

پیام خراسان - چه می‌شود که کتابی، در یک نمایشگاه چند روزه خوب دیده می‌شود و خوب می‌فروشد؟ قطعاً دلایل زیادی برای موفقیت کتاب‌ها در رویدادهای این‌چنینی وجود دارد. بخشی از این دلایل به جذابیت خود کتاب برمی‌گردد.
کتاب «سلام بر ابراهیم» در نمایشگاه مجازی سال گذشته فروش خوبی داشت و البته همیشه یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های ادبیات پایداری بوده است، چون تصویری واقعی و ملموس از شهید هادی را نشان‌مان می‌دهد.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
در این کتاب با مرد جوانی مواجه می‌شویم که سراسر فضایل اخلاقی است، اما پا روی زمین دارد و به‌ظاهر همه کنش و واکنش‌هایش زمینی‌اند. در گذر از همین زندگی عادی، همین حوادث ریز و درشتی که با آن‌ها مواجه می‌شود، فضایل اخلاقی‌اش را نیز بروز می‌دهد. کتاب «سلام بر ابراهیم» در معرفی شهید هادی به اغراق روی نمی‌آورد و فقط حقیقت را، تا حد ممکن به همان شکلی که بوده است روایت می‌کند.
می‌خوانیم: در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت. تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد. یکی‌یکی آن‌ها را می‌آورد و می‌گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و… ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می‌کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی‌صدا می‌خندید. وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی را می‌آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!
راوی می‌افزاید: آخر شب می‌خواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم. ابراهیم با صدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان‌های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستند. یک موتور دنبال ما داره میاد که… بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و… تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه‌های گروه، با خجالت از ایشان معذرت‌خواهی کردند. جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه‌اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید. در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم‌های جعفر باز شد. او هم خنده‌اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه‌چیز تمام شد.

پیام خراسان

شهادت و حقیقت، خاطراتی از جنس پاکی و مظلومیت
کتاب «من میترا نیستم» نیز در فهرست پرفروش‌های نمایشگاه کتاب 1402 جای گرفته بود. این کتاب که کاری از معصومه رامهرمزی و بازنویسی یکی از آثار قبلی اوست، داستانی از پاکی و معصومیت را روایت می‌کند. داستان دختر نوجوانی به اسم زینت کمایی که به انقلاب دل بست و به سهم خود برای تحقق آرمان‌های آن کوشید، اما به دست دشمنان همین انقلاب به شهادت رسید. زمان شهادت چهارده سال بیشتر نداشت. سرشار از زندگی بود و مسیری طولانی پیش رو داشت. اما در همان نخستین قدم‌ها، قربانی ترور منافقین شد. منافقینی که شرارت را نمایندگی می‌کردند، شرارتی که تاب تحمل پاکی و درستی این دختر نوجوان را نداشت و نه فقط با او یا با انقلاب، که با همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها دشمن بود. آنچه جذابیت این کتاب را بیشتر می‌کند، لحن صمیمی و ساده‌ای است که رامهرمزی برای مرور زندگی شهید کمایی انتخاب کرده است. همین مظلومیت و معصومیت قهرمان داستان است که خواه‌ناخواه خواننده را متأثر می‌کند و به درون روایت می‌برد. معصومیتی که به شهادت ختم شد و مظلومیتی که حتی بعد از این شهادت، ادامه داشت.
در جایی از کتاب، از قول مادرش می‌خوانیم: بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه می‌خواهد، اسمش را عوض کرد. می‌گفت: «من میترا نیستم. اسمم زینبه. با اسم جدید صدام کنید.» از باباش و مادربزرگش به خاطر اینکه اسمش را میترا گذاشته بودند، ناراحت بود. من نُه ماه بچه‌ها را به دل می‌کشیدم؛ اما وقتی به دنیا می‌آمدند، ساکت می‌نشستم و نگاه می‌کردم تا مادرم و جعفر روی آن‌ها اسم بگذارند… بعد از انقلاب، دیگر دخترم نمی‌خواست میترا باشد. دوست داشت همه‌جوره پوست بیندازد و چیز دیگری بشود؛ چیزی به خواست و اراده خودش، نه به خاطر من، جعفر یا مادربزرگش… زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند، یک روز روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. می‌خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.
همچنین باید از «تنها گریه کن» کاری از اکرم اسلامی نام ببریم ، کتابی درباره شهید محمد معماریان که زندگی‌اش از زبان مادرش اشرف سادات منتظری مرور می‌شود. «برای بقیه سه سال از شهادت محمد گذشته بود، برای من هر روزِ این سه سال، به‌اندازه سی سال کش آمده بود.» اینجا با مادر شهید روبه‌رو هستیم، مادری که از خودش، از خاطراتش، و از پسرش صحبت می‌کند. «آن اوایل که جنگ شروع شد، ما فکر می‌کردیم خیلی زود تمام می‌شود. به خیالمان هم نمی‌رسید که هی جوان‌ها بروند و برنگردند، مردها سایه‌شان از سر زن و بچه‌هایشان کم شود و زن‌ها تلاش کنند قوی روی پا بمانند و بچه‌های‌شان را دست‌تنها بزرگ کنند. ما بارها و بارها هر چیزی را که به فکرمان می‌رسید، پشت کامیون‌ها بار بزنیم و هر دفعه توی دلمان دعا کنیم دفعه آخر باشد و خیلی زود شر جنگ از زندگی‌مان کم شود، ولی نشود و دوباره سبزی خشک کنیم و لباس بدوزیم و چشم به راه، بغض‌مان را فرو بخوریم و به هم دلداری بدهیم.»
حرف‌های مادر، خواننده را نه فقط درگیر می‌کند، که تکان می‌دهد. خاطراتش را می‌خوانیم و در بخش‌هایی از آن، با حقایقی بزرگ مواجه می‌شویم. «سرش را آورد بالا و این بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم‌هایم و گفت: مامان جان! می‌دونید شهادت داریم تا شهادت. دلم می‌خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل امام حسین بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می‌کنی برام؟ نمی‌فهمیدم این بچه کجاها را می‌دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می‌کردم پسرم با شهادت عاقبت‌به‌خیر بشود، اما پسرم، فقط آن را نمی‌خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می‌شود، شبیه امامش باشد.»

لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/669273/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

نمایش فاجعه‌بار یاران صیادمنش در 12 بازی

(ویدئو) چرا هواشناسی برای شهر مشهد هشدار قرمز صادر نکرد؟

هشدار؛ این توصیه‌ها را جدی بگیرید

ماجرای نیمروز مشهد

تبدیل مشهد به استخر؛ تیوب سواری با بالا آمدن آب!

دستگیری سارقان دلارهای تریلی‌ های خارجی در سبزوار

چرا قهرمانی استقلال این بار متفاوت می‌شود؟

طرح‌های قرارگاه «شهید آوینی» در خراسان جنوبی رونمایی شد

بزم فرهنگی یمنی‌ها در نمایشگاه کتاب به صرف قهوه و عقیق!

قرارگاه شهید آوینی ایده‌ای که شور و رونق فرهنگی را حاصل کرد

شهردار مشهد: وضعیت حادی در شهر نداریم/ رفع آبگرفتگی ها و بازگشایی معابر مسدود ادامه دارد

سرعت هولناک خروج آب از کانال‌های منطقه توس مشهد (فیلم)

200 عملیات آتش نشانی بر اثر بارش‌های مشهد

خدمت رسانی اتوبوسرانی به زائران پیاده

قهرمانی مازندران در رقابت‌های کشتی آلیش بانوان کشور

مدارس مشهد فردا باز است یا تعطیل؟

1403 سال تحول در تربیت نیرو و اجرای برنامه‌های گفتمان‌ساز است

هشدار طغیان رودخانه‌های فصلی و آبگرفتگی معابر در 10 استان

در مشهد، مسیر آبراهه ها یا فروخته شده یا در آن ساخت و ساز شده؛ همین هم باعث فوت هموطنان مان در سیل اخیر شد

مدارس مشهد فردا دایر است

تصادف مرگبار موتورسوار در جاده‌ صفی‌آباد

تلف شدن 33 راس دام سبک در رازوجرگلان

جان باختن پدر 40 ساله به همراه پسر 7 ساله در صفی آباد

لحظه ناپدید شدن یک شهروند مشهد در سیلاب (فیلم)

چرا سیل مشهد تبدیل به بحران مرگبار شد؟

نجات کبوتران توسط مردم در حرم امام رضا (فیلم)

اما و اگرهای نمایشگاه کتاب که نباید مقهور اعداد و ارقامش بود!

تمدید یک هفته‌ای مهلت بهره‌مندی بیمه‌ شدگان از هدیه خرید کتاب

پهنه‌های معدنی در اختیار دستگاه‌های حاکمیتی به‌طور کامل آزاد می‌شوند

هشدار بارش برف و سرما در ارتفاعات خراسان شمالی

عدم رعایت حق تقدم در جاده‌ «صفی‌آباد» منجر به فوت موتورسوار شد

حضور استاندار خراسان رضوی در مرکز کنترل و مدیریت ترافیک مشهد

(ویدئو) لحظه ناپدید شدن یک شهروند مشهد در سیلاب

باز هم قایق سواری در خیابان‌های مشهد + فیلم

سقف ورودیِ ایستگاه متروی هفده‌شهریورِ مشهد سوراخ شد + فیلم

ببینید تگرگ در مشهد چه بلایی سر شیشۀ ماشین‌ها آورد + ویدئو

شهردار مشهد : آبگرفتگی خیابان‌ها قابل کنترل نبود‌

مشهد وسط روز چگونه تاریک‌تر از نیمه‌شب شد ؛ لحظه آرامش تا طوفان تندری مشهد در 11 ثانیه + فیلم

چرا هواشناسی برای شهر مشهد هشدار قرمز صادر نکرد؟

درخشش بانکداری الکترونیک بانک ملی ایران در سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران

بازدید رئیس صدا و سیما از نمایشگاه کتاب

قول های غیر قابل اجرا به سرمایه گذاران حوزه معدن ندهیم

آماده‌باش هلال‌احمر در 10 استان درگیر تغییرات جوی

تگرگ سقف ورودیِ ایستگاه متروی هفده‌شهریورِ مشهد را سوراخ کرد

برگزاری جشنواره توت و دوغ در سایه سار توتستان‌های فردوس

استقبال از خادمان رضوی در امامزاده سید الحسین و سید علی نهبندان

9 نفر از زندانیان بیرجند به برکت حضور پرچم حرم رضوی آزاد شدند

ضعف زیرساخت ها موجب حضور کمتر سرمایه گذار در خراسان جنوبی شد

خسارت بیش از 5 هزار میلیاردی به زیرساختهای خراسان جنوبی

بازگشایی نقاط مسدود شده/فقط پل انقلاب مسدود است