بزرگنمايي:
پیام خراسان - مهمترین عناوین روزنامههای امروز _سهشنبه سیام اردیبهشت_ را در ادامه میخوانید.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
در صفحه نخست امروز خود با تیتر «7 اکتبر تصمیم درستی بود؟ فلسطینیها پاسخ میدهند!» نوشت: «همیشه در خصوص ماهیت نظرسنجیها، اعتبار آنها و تصدیق نتایج شأن بحث و چالشهای زیادی مطرح بوده است و احتمالاً هیچگاه هم پایان نخواهد یافت.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
این چالشها وقتی با موضوعات خاص سیاسی و زمان درگیری فرد و جامعه با آن مسئله توأم میشوند، ابهامات و سوالات هم بیشتر میشود. اما با همه اینها میتوان با ملاحظاتی و با مجموعه پاسخها از یک نظرسنجی تصورات و برداشتها را از نگاه جامعه به مسائل به واقعیت نزدیکتر و قابل فهمتر کرد. ضمناً مقایسه نتایج یک مرکز نظرسنجی در بازههای مختلف میتواند چالش و ابهامات در خصوص یک نظرسنجی را کاهش دهد. به طور مثال اگر در یک سوال در سه بازه زمانی در یک وبسایت، کاهش پاسخ دهندگان به یک گزینه کاهشی بوده، میتوان نتیجه گرفت که نگاه جامعه نسبت به آن مسأله احتمالاً در حال تغییر است؛ ولو آنکه درصدهای ارائه شده را از منظر کمیت نپذیریم یا کامل ندانیم.
موضوع فلسطین و طوفان الاقصی قطعاً با چالشهای زیادی بر صحت و اعتبار سنجی نتایج نظرسنجی شأن روبهرو هستند. مثل: طولانی بودن بحران در چند دهه، هویتی بودن مسأله، در داخل مسأله (طوفان الاقصی) بودن و همچنین چالش جدی دستیابی به جامعه آماری تصادفی.
با همه اینها مرکز مطالعات سیاسی رامالله(pcpsr)
به طور مستمر در سالهای اخیر، نظرسنجی در کرانه باختری و نوارغزه منتشر میکند و میتوان آن را معتبرترین مرکز نظرسنجی در فلسطین دانست. این مرکز از شروع طوفان الاقصی 5 بار نظرسنجی منتشر کرده است که تعدد دفعات آن به شناخت با خطای کمتر از نگاه جامعه فلسطینی به ما کمک میکند. این نظرسنجی سؤالهای مختلفی دارد اما در این یادداشت ما به چند مورد اشاره کوتاه میکنیم.
یکی از سوالات ثابت، در خصوص درست بودن تصمیم 7 اکتبر و آغاز طوفان الاقصی است. جالب است که در همه 5 نظرسنجی همیشه اهالی کرانه نسبت به نوارغزه از صحیح بودن تصمیم 7 اکتبر مصممتر بودهاند که شاید بتوان دلیل اصلی آن را درگیر مستقیم نبودنشان دانست. براساس نتایج (آذر 1402، 72 درصد)، (اسفند 1402، 71 درصد)، (خرداد 1403، 67 درصد)، (شهریور 1403، 54 درصد) و در (اردیبهشت 1404، 50 درصد) با 7 اکتبر موافق بودهاند. روندی که نشان میدهد علیرغم همه سختیهای جنگ و حجم کشتار صهیونیستها تا 9 ماه اول با کاهش جدی روبهرو نبوده اما پس از آن تصمیم 7 اکتبر با چالش و پرسش جدیتری روبهرو شده است. با این حال همچنان پاسخ دهندگان بلی بیش از خیر است که این هم جای بررسی و تأمل جدی دارد.
پیروز جنگ چه کسی است؟ در پاسخ به این سوال در 5 نظرسنجی تغییر نظرات نسبت به پیروز دانستن حماس را مشاهده میکنیم که از 70 درصد به 43 درصد کاهش یافته است. اما کسانی که اسرائیل را پیروز جنگ میدانند در اولین نظرسنجی یعنی آذر 1402 تنها 13 درصد بوده و اکنون تنها با دو درصد افزایش به 15 درصد رسیده است. مسألهای که نشان میدهد علیرغم همه کشتارها و ترورها، از نگاه جامعه فلسطینی، اسرائیل هرگز به پیروزی و کسب نتایج لازم نزدیک نشده است. لازم به ذکر است دلیل کاهش گزینه حماس در پاسخ به این سوال، افزایش انتخاب کنندگان گزینهای است که هیچ طرف را پیروز جنگ نمیدانند و از 14 درصد به 36 درصد رسیده است.
یکی از نکات جالب دیگر این نظرسنجی میزان رضایت فلسطینیها از بازیگران پشتیبان مقاومت غزه است. بالاترین و با اختلاف در اختیار یمنیها با 74 درصد است. پس از آن قطر با 45 درصد، حزبالله با 43 درصد و ایران با 31 درصد در رتبههای بعدی قرار دارند. البته دلیل پایین بودن میزان رضایت از ایران، تفاوت آرای اهالی کرانه باختری و نوارغزه است. رضایت از ایران در کرانه باختری معمولاً زیر 25 درصد بوده اما در نوارغزه اکنون 41 درصد است و بالاترین آن نزدیک به 60 درصد پس از وعدههای صادق است. ضمناً رضایت از حزبالله در میان اهالی غزه تا پیش از آتشبس لبنان و اسرائیل حدود 70 درصد و بالاتر بوده که نشان از درک ایثارگری و اقدام حزبالله علیرغم همه تلاشهای رسانهای برخی شبکهها مثل الجزیره در دهه اخیر و سیاه نمایی نسبت به این جریان در بحران سوریه است.»

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «رمز ماندگاری شهید رئیسی» نوشت: «سال گذشته 30 اردیبهشت، در همین ساعات بود که ملتی نگران، چشم به صفحه تلویزیون دوخته بودند تا شاید آن اخبار ضد و نقیضی که در فضای مجازی در گوشیهای خود میدیدند را باور نکنند و خبری امیدوارکننده از سلامتی رئیسجمهور محبوب خود دریافت کنند. اما افسوس که دلخوشی ما زودگذر بود و دست تقدیر بر آن قرار گرفته بود تا یکبار دیگر داغ 13 دی 1398 که با شهادت سردار دلها به دست شقیترین موجود کره زمین رقم خورده بود، این بار با شهادت سید محرومان و محبوب دلهای امیدواری که سه سال طعم شیرین سخنان و عمل او را چشیده بودند، تازه گردد.
با خبر شهادتت، بیشتر سوختیم چون تو را نشناختیم. عمر خدمتت کوتاه نبود چون شنیده بودیم تازه در عنفوان جوانی در سن 28 سالگی از امام راحل در اول بهمن 1367 حکم گرفته بودی و امام عزیز و مجتهد اعلم جهان اسلام، مثل برخی از خدا بیخبران که تو را بیسواد و شش کلاسی خطاب میکردند، فکر نکرده بودند و بلکه تو را عالمی فهیم و کاربلد میدانستند که میتواند مسائل فقهی را تشخیص و بر اساس آن حکم صادر کند و از همین رو بود که چنین شخصیتی را به مسئولیتهای بزرگ گمارده بودند.
سید مظلوم، ما را ببخش که تازه بعد از آنکه رهبر عزیزمان فرمودند:
«دلم برای رئیسی سوخت»، معنای این سوختن را فهمیدیم. سوختیم ولی نتوانستیم بین رئیسجمهوری که خستگی و افسردگی مردمانش را از پشت شیشههای دودی ماشین ضد گلوله در مسیر رفت و برگشت از منزل در فلان نقطه خوش آب و هوای شمال پایتخت به پاستور «مبنای ارزیابی از درک مشکلات مردم» میدید را با تویی که در هوای 50 درجه در بین کارگران هفتتپه و زیر صفر درجه کشت و صنعت مغان مشکلات آنها را میدیدی، تمییز و تشخیص دهیم. سوختیم از اینکه وقتی به کارگر خسته گفتی آیا به شما نهار دادهاند؟ مسخرهات کردند! سوختیم وقتی در دیدار با کودکان بهزیستی گفتی «پشتیها را جمع کنید همان جایی مینشینم که بچهها مینشینند» آن آدم سیاسیکار و هنرمند بیهنر، مسخرهات کرد! سوختیم وقتی در سفرهای استانی به راننده گفتی اگر بخواهید برای رد شدن از بین جمعیت مردم، سریع رانندگی کنید و جان مردم را به خطر بیاندازید، خودم پشت فرمان مینشینم، مسخرهات کردند! سوختیم وقتی گفتی اگر لازم باشد ده بار به یک استان سفر میکنم تا مشکل مردم حل شود، مسخرهات کردند و گفتند او مدیریت نمیداند و با این سفرهای استانی، عوامفریبی میکند! سوختیم وقتی آن رقیب انتخاباتی با وقاحت تمام پشت دوربین در مقابل میلیونها بیننده تلویزیون گفت: «آقای رئیسی، امام رضا را خرج خودت نکن و امام رضا را برای مردم بگذارید» و تو فقط گفتی؛ «از حق خودم گذشتم اما از حق امام رضا نمیتوانم بگذرم» و او را به مولای خود علی بن موسی الرضا واگذار کردی که اگر تاکنون متوجه این واگذاری شده باشد بد واگذار کردنی بوده است.سوختیم وقتی گفتی کشور را به سمت پیشرفت میبریم، گفتند او شش کلاس سواد دارد! و از توسعه و پیشرفت چیزی نمیداند. راهاندازی 8000 کارخانه و مراکز تولیدی را در کشور و خوشحالی کارگران این کارخانهها را با چشم نابینای خود میدیدند ولی باز مسخرهات میکردند و تو را متهم به بیسوادی و خالی از علم مدیریت میدانستند.حرف زدی مسخره کردند، راه رفتی مسخره کردند، سفر استانی رفتی مسخره کردند! سازمان ملل رفتی و در مقر آن سازمان رئیسجمهور آدمکش آمریکا را بدون کوچکترین لکنت زبان، به عنوان قاتل فرمانده شهیدمان شهید سلیمانی معرفی کردی، گفتند رئیسی آئین دیپلماسی بلد نیست و دیپلماسی را با بیغیرتی اشتباه گرفتند. در فلان نقطه جهان قرآن، این کتاب آسمانی که جان یک و نیم میلیارد مسلمان باید برای صیانت از آن فدا شود را آتش زدند و تو در سازمان ملل این کتاب آسمانی را بر دست گرفتی و در حالی که گرد مرگ بر سر اکثر رؤسای کشورهای عرب مسلمان پاشیده شده بود، به دفاع از قرآن برآمدی، گفتند رئیسی «فرزند زمانه خویش نیست» و درک از شرایط جهانی ندارد!
شهید رئیسی را نمیتوان تنها با عناوین رسمیاش شناخت؛ او پیش از آنکه رئیسجمهور باشد، خادم مردم بود. سادهزیستیاش نمایشی نبود، تواضعاش ساختگی نبود و حضورش در میان مردم، وظیفهای نبود که از سر اجبار انجام دهد. مردی بود که در میان مردم نفس میکشید، صدای دردشان را میشنید و بیتکلف در کنارشان میایستاد.
هر جا فریادی بود، رئیسی آنجا بود. نه پشت میز که وسط میدان بود. از جنوبیترین نقاط محروم گرفته تا دل حادثه متروپل اهواز، از حاشیهنشینان مشهد تا زلزلهزدگان هرمزگان، ردپای او را میشد در نگاههای امیدوار مردم دید. مردی که بهجای وعده، حرکت میکرد. بهجای شعار، عمل میکرد و بهجای خودنمایی، خدمت کردن را انتخاب کرده بود.
شهید رئیسی با وجود فعالیتهای گسترده در سطح بالای حاکمیت از همان آغازین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی، از بازیهای سیاسی فاصله گرفته بود و سعی میکرد چهرهای فراجناحی و متعهد به انقلاب، نظام و مردم از خویش ارائه دهد. همین رویکرد بود که باعث شد تا بخشی از مردم با گرایشهای مختلف، نوعی «اعتماد عملیاتی» نسبت به او داشته باشند که اگر تبلیغات مسموم جریانهای سیاسی علیه این شخصیت تراز انقلاب نبود، حتماً در دوران حیات پر برکتش مردم بیشتری به دور او حلقه میزدند.»

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «دوگانهسازی غلط دولت در سیاستهای فرزندآوری» نوشت: «هر چند کاهش 7 درصدی رشد جمعیت در سال 1403 نسبت به 1402 خودش گویای بخش مهمی از واقعیتهای جمعیتی کشور بود، اما تفسیر مبسوطتر این ماجرا را در همایش روز ملی جمعیت از زبان دبیر ستاد ملی جمعیت و معاون اجرایی رئیسجمهور شاهد بودیم؛ اینکه بر اساس یک پیمایش ملی، 77 درصد از زوجین در سنین باروری تمایلی به فرزندآوری نداشتهاند و نرخ باروری به 44/1 کاهش پیدا کرده و از نرخ جایگزینی یعنی 1/2 و به باور برخی جمعیتشناسان 5/2 فاصله معناداری دارد. باروری سطح جانشینی، طبق تعریف عبارت است از سطحی از باروری مورد نیاز که جمعیت قادر باشد خود را جایگزین کند. در چنین شرایطی و درست در روز ملی جمعیت، اما همچنان سیاسیکاری بر نگاه علمی و کارشناسی غلبه دارد و معاون اجرایی رئیسجمهور و رئیس ستاد ملی جمعیت که خودش از پایهگذاران غربالگری است، در حالی از حذف غربالگری در قانون جوانی جمعیت انتقاد میکنند که به گفته رئیس فراکسیون جمعیت مجلس در قانون جوانی جمعیت غربالگری نه فقط حذف نشده، بلکه ضابطهمند شده و حتی تحت حمایت بیمه هم قرار گرفتهاست!
اوضاع جمعیتی کشورمان چندان مساعد نیست. چند سالی میشود نرخ رشد جمعیت کمتر از حد جانشینی است و آمارهای جمعیتی هشدار میدهند باید به حال جمعیت فکری کرد. بر همین اساس هم به پیشنهاد سازمان ثبت احوال کشور و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، 30 اردیبهشت مصادف با روز ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت از سوی مقام معظم رهبری به عنوان روز ملی جمعیت در تقویم رسمی کشور به ثبت رسید تا توجه مسئولان و سیاستگذاران جامعه را بیشتر به سیاستهای جمعیتی کشور معطوف دارد. روز گذشته هم به همین مناسبت همایشی برگزار شد تا آمار و ارقام جمعیتی یکبار دیگر از تریبونی دیگر بیان شود و هشدارهای لازم به گوش دست اندرکاران برسد؛ تریبونی که البته با چاشنی نگاههای سیاسی همراه بود.
جعفر قائم پناه، معاون اجرایی رئیسجمهور یکی از سخنرانان همایش روز ملی جمعیت بود که با اشاره به کاهش نرخ باروری به 44/1 از سیاست ممنوعیت و محدودیت در غربالگری جنین انتقاد کرد.
گذشته تحول جدی در سیاستها و نگرشها را نمایان میکند. نرخ باروری کل به 44/1 کاهش یافتهاست، در حالی که برای حفظ تعادل جمعیت، این نرخ باید حداقل 1/2 باشد. تعداد تولدها به زیر یک میلیون نفر در سال کاهشیافته و به 979 هزار تولد رسیده که نسبت به سال 1402 حدود 4/7 درصد کاهش را نشان میدهد. آماری که برای نخستینبار در تاریخ معاصر کشورمان رقم خورده و زنگ خطری جدی محسوب میشود.»
از نگاه معاون اجرایی رئیسجمهور این آمارها نشاندهنده ورود به کاهش جمعیت مولد و حرکت به سوی سالخوردگی جمعیت است؛ روندی که اگر متوقف نشود آثار مخرب آن در دهههای آینده غیرقابل جبران خواهد بود. وی گفت: هم اکنون 4/10 درصد جمعیت را سالمندان تشکیل میدهند که در 25 سال آینده به 5/26 درصد خواهد رسید و در آن زمان به سالمندترین کشور منطقه تبدیل خواهیم شد.
به گفته قائمپناه مهمترین عامل در تصمیمگیری خانواده برای فرزندآوری امید به آینده است.
معاون اجرایی رئیسجمهور با بیان اینکه از مهمترین مأموریتهای دولت برطرف کردن موانع و تقویت وفاق و انسجام در کشور است، گریزی هم به انتقاد از بحث غربالگری در قانون جوانی جمعیت زد و خاطرنشان کرد: «رشد و جوانی جمعیت در یک محیط منسجم و همدل محقق میشود و در عین حال مهم است در مسیر سیاستهای جمعیتی از رویکردهای غیرعلمی و ضدعلمی فاصله بگیریم.»
وی با انتقاد از اینکه در گذشته به نام افزایش جمعیت، گاهی راهکارهایی آزموده یا پیشنهاد شد که نهتنها کمکی به بهبود وضع جمعیتی نکرد، بلکه میتوانست آسیبهای جدی به سلامت مادران وارد کند، توضیح داد: «برخی در سالهای اخیر با هدف افزایش فرزندآوری به دنبال محدودیت یا ممنوعیت غربالگری جنین بودند، رویکردی که کاملاً مغایر با اصول علمی پزشکی و حقوق بنیادین خانوادههاست. چنین سیاستهایی نهتنها به افزایش جمعیت کمک نمیکند بلکه با تحمیل هزینه به خانوادهها اثر معکوس دارد.»
از نگاه قائمپناه تجربه نشان داده که سیاستهای اجرایی جمعیت در جهت افزایش و کاهش محکوم به شکست است و باید آحاد افراد جوان در سن باروری باور کنند که داشتن فرزند یک نیاز و ضرورت فیزیولوژیک و انسانی است. سیاستهای جمعیتی مؤثر آنهایی هستند که با احترام به حقوق خانوادهها و تشویق به فرزندآوری از طریق بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی صورت میگیرد.»

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود تیتر «سیاست در میدان حکمرانی» را برگزید و نوشت: «در سالگرد شهادت آیتالله سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور شهید جمهوری اسلامی ایران، لازم است ابعادی از مکتب فکری و اجرایی او واکاوی شود که کمتر به آن پرداخته شده اما بشدت برای آینده کشور حیاتی است. این یادداشت تلاشی است برای تبیین آن مکتب، با تمرکز بر یکی از مهمترین ویژگیهای مدیریتی و فکری شهید رئیسی که همانا تصمیمگیری سیاسی در شرایط سخت بود.
ما امروز در شرایطی به سر میبریم که مفهوم «سیاستمدار» در نظام حکمرانی ما بشدت تضعیف شده و به حاشیه رفته است. به جای آن، نوعی مدیریت اداری محافظهکار جریان دارد. مدیر اداری، برخلاف سیاستمدار، نه قصد دارد مسیر جامعه را تغییر دهد، نه مسؤولیت تاریخی تصمیمات را برعهده میگیرد و نه جرأت دارد از محدوده «تعادل میان منافع ذینفعان» فراتر رود. سیاستمدار واقعی کسی است که میداند تصمیمات او ممکن است با مخالفتهای اجتماعی یا سیاسی همراه شود اما بر اساس مصالح کلان، شجاعانه آنها را اتخاذ میکند. در مقابل، مدیر اداری فقط در محدوده ساختارهای موجود حرکت میکند و هدفش، نه تغییر وضع، بلکه حفظ توازن میان بخشهای مختلف ساختار است.
در چنین شرایطی، یکی از مهمترین گرههای حکمرانی ایران، بحران تصمیمگیری است. تصمیمگیری در جمهوری اسلامی ایران روز به روز سختتر شده است. نه به این دلیل که اطلاعات ناکافی وجود دارد، بلکه به این دلیل که مسائل کشور به یکدیگر گره خورده، لایهلایه و پیچیده است و هر تصمیمی به جای حل کامل مساله، منجر به فعال شدن مسائل جدید میشود. برای نمونه، مساله ناترازی انرژی را در نظر بگیریم. کشور ما در حال حاضر یکی از غیربهینهترین الگوهای مصرف انرژی در جهان را دارد. یارانههای پنهان و آشکار، مصرف غیرمسؤولانه و افت شدید بهرهوری باعث شده هزینههای عظیمی بر دوش نظام اقتصادی کشور وارد شود. راهحل ساده و رایج این است که قیمت انرژی افزایش یابد تا مصرف کاهش یابد. این راهحل اگرچه از منظر اقتصادی موجه است اما از منظر اجتماعی و سیاسی پرهزینه است، لذا دولتها یکی پس از دیگری، این تصمیم را به تعویق انداختهاند و به جای آن، از روشهای کماثر و موقت استفاده کردهاند.
در چنین وضعیتی، تصمیمگیر نهایی نه سیاستمدار، بلکه بروکراسی است. در حالی که ذات بروکراسی، نه در حل مساله، بلکه در حفظ ساختارهاست. بروکراسی به طور طبیعی علاقهمند به سکون است و از تغییر هراس دارد. وقتی تصمیمگیری به دستگاه اداری واگذار شود، دیگر امیدی به تحول نیست. اینجا دقیقاً همان نقطهای است که تفاوت میان یک سیاستمدار واقعی و یک مدیر اداری رخ مینماید.
سیاستمدار وارد میدان میشود، واقعیت را میبیند، تضادها را درک میکند و تصمیم سخت را اتخاذ میکند؛ با علم به هزینههای اجتماعی اما با تکیه بر مسؤولیت تاریخی. مدیر اداری اما با گزارشهای کارشناسی وقت میگذراند، از تصمیمگیری طفره میرود، جلسات را پشت سر میگذارد و در نهایت یا هیچ تصمیمی نمیگیرد یا تصمیمی چنان بیاثر میگیرد که وضع موجود استمرار یابد. مکتب شهید رئیسی، مکتب سیاستورزی شجاعانه بود. او در قامت یک رئیسجمهور، تلاش کرد این انفعال ساختاری را بشکند و مسؤولیت تصمیمگیری را بر عهده بگیرد. در بسیاری موارد، خود به میدان میرفت، مسائل را از نزدیک مشاهده میکرد و بر همان اساس، تصمیم را در لحظه اتخاذ میکرد.
آنچه امروز بیش از هر چیز در مدیریت کشور نیاز است، شجاعت در تصمیمگیری سیاسی است. تجربه حکمرانی آیتالله شهید رئیسی به روشنی نشان داد تنها با ورود مستقیم سیاستمدار به میدان و نه با واگذاری مسؤولیت به دستگاههای کارشناسی یا اداری، میتوان بر مشکلات بزرگ فائق آمد. ابرمسالههای ایران، با ساختاری پیچیده، چندلایه و درهمتنیده، دیگر با نسخههای بی هزینه یا تسکینهای موقت مهارشدنی نیست، بلکه نیاز به سیاستمدارانی است که جسورانه، آگاهانه و متعهدانه، مسؤولیت تصمیم را برعهده گیرند، حتی اگر پرهزینه، چالشبرانگیز یا با هجمه رسانهای و جناحی همراه باشد. کارگزاران جمهوری اسلامی اگر میخواهند راه شهید رئیسی را ادامه دهند، باید از این الگو بیاموزند: تصمیمگیری را به تعویق نیندازند، مماشات نکنند و از هجمههای رسانهای نهراسند. باید باور کنند اتکای صرف به نظرات مدیران اداری و کارشناسان، بدون اراده سیاسی برای اجرا، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه آن را به آینده نزدیک و انفجاریتر منتقل میکند. کشور امروز بیش از هر زمان دیگری به سیاستمدارانی نیاز دارد که همچون شهید رئیسی در میدان بایستند، ریسک کنند و برای گرهگشایی از امور، مسؤولانه و مقتدرانه تصمیم بگیرند. ادامه راه او، در گرو شجاعت در گرفتن تصمیم و مسؤولیتپذیری در اجراست.»

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود تیتر «تعادل بین قاطعیت و انعطاف» را برگزید و نوشت: «ایران بار دیگر با تکیه بر دیپلماسی هوشمندانه و سیاست خارجی مستقل خود، در مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده و در صحنه منطقهای، جایگاه خود را بهعنوان بازیگری مسئول و قدرتمند تثبیت کرده است. اظهارات اخیر استیو ویتکاف، فرستاده ویژه کاخ سفید، درباره دور پنجم مذاکرات در اروپا و تأکید بر توقف کامل غنیسازی ایران، تلاشی آشکار برای اعمال فشار روانی بر تهران در آستانه گفتوگوهای حساس است. با این حال، پاسخهای قاطع عباس عراقچی، مجید تختروانچی و اسماعیل بقایی، همراه با سفر پیشروی مسعود پزشکیان به عمان، نشاندهنده عزم ایران برای دفاع از حقوق هستهای خود و تعمیق روابط با همسایگان است.
اظهارات استیو ویتکاف در گفتوگو با ایبیسی نیوز، که خواستار توقف کامل غنیسازی ایران بهعنوان پیششرط مذاکرات شده، نشاندهنده تداوم رویکرد فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ است. به نوشته ایرنا، ویتکاف با اشاره به نامه ادعایی از جانب ترامپ به رهبر انقلاب و مذاکرات غیرمستقیم در عمان، مدعی شد که آمریکا سیگنالهای لازم برای حل دیپلماتیک مسئله را ارسال کرده است. او همچنین اعلام کرد که دور پنجم مذاکرات هفته آینده در یکی از کشورهای اروپایی برگزار خواهد شد و ابراز امیدواری کرد که به نتایج مثبتی منجر شود. این اظهارات در حالی مطرح میشود که گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و حتی نهادهای اطلاعاتی غربی، بارها صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران را تأیید کردهاند. تأکید ویتکاف بر غنیسازی صفر درصد، نهتنها با ماده 4 معاهده منع اشاعه تسلیحات هستهای (انپیتی) که حق غنیسازی را برای کشورهای عضو به رسمیت میشناسد، مغایرت دارد، بلکه تلاشی برای تحمیل خواستههای غیرواقعی به تهران است.
این رویکرد که با تناقضهای آشکار در مواضع آمریکا همراه است، نشاندهنده نبود انسجام در تیم مذاکراتی کاخ سفید و تلاش برای تحت فشار قراردادن ایران در آستانه دور جدید گفتوگوهاست. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در واکنش به این ادعاها، روز یکشنبه و در حاشیه نشست مجمع تهران با قاطعیت اعلام کرد که غنیسازی در ایران ادامه خواهد یافت و این اظهارات «از واقعیت مذاکراتی کاملاً به دور است». او با تأکید بر آمادگی ایران برای ارائه تضمینهای لازم درباره صلحآمیز بودن برنامه هستهای، نشان داد که تهران آماده گفتوگوی سازنده است، مشروط بر اینکه حقوقش محترم شمرده شود. این پاسخ، که ریشه در دیپلماسی صبورانه ایران دارد، نهتنها زیادهخواهیهای آمریکا را خنثی کرد، بلکه فضایی برای پیشبرد مذاکرات بر مبنای احترام متقابل ایجاد کرد.
موضع ایران در برابر فشارهای آمریکا، با پاسخهای صریح دیگر مقامات ارشد تکمیل شد. مجید تختروانچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه، در اظهاراتی قاطع تأکید کرد که غنیسازی یک «دستاورد ملی» است و ایران بههیچوجه در این زمینه کوتاه نخواهد آمد. او با اشاره به تلاشهای دهههای گذشته دانشمندان ایرانی و نقش غنیسازی در تأمین نیازهای کشاورزی، پزشکی و صنعتی کشور، اظهارات ویتکاف را غیرواقعی خواند و گفت: «اگر موضع آمریکا غنیسازی صفر باشد، عملاً مذاکرات به جایی نخواهد رسید». تختروانچی همچنین به مذاکرات پشت درهای بسته اشاره کرد و انتقاد کرد که برخی مقامات آمریکایی، مانند ویتکاف و مارکو روبیو، ترجیح میدهند از طریق رسانهها مذاکره کنند، درحالیکه ایران مواضع خود را صریحاً در اتاق مذاکره مطرح کرده است.
در حالی هفته آینده منتظر برگزاری دور پنجم گفتوگوهای تهران-واشنگتن هستیم که تا به اکنون چهار دور مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در مسقط و رم، با میانجیگری بدرالدین البوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان، بهمثابه نقطه عطفی در دیپلماسی هستهای ایران عمل کرده است. در این زمینه این چهار دور مذاکرات انجامشده که مقامات هر دو طرف آن را «بسیار مثبت» توصیف کردهاند، نشاندهنده تمایل ایران و ایالات متحده به یافتن راهحلی دیپلماتیک است. عراقچی پس از دیدار با البوسعیدی در حاشیه مجمع گفتوگوی تهران، اعلام کرد که مکان و زمان دور پنجم مذاکرات تقریباً مشخص شده و بهزودی اعلام خواهد شد که به نحوی تأیید خبر ویتکاف بود. با این حال وزیر خارجه کشورمان صراحتاً عنوان کرد که تاکنون هیچ پیام مکتوبی از آمریکا از طریق عمان دریافت نکرده است که نشان میدهد گفتههای ترامپ پس از بازگشت از تور منطقهای، درباره ارسال بسته پیشنهادی ایالات متحده به ایران تاکنون رنگ واقعیت به خود نگرفته است.»

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود تیتر «یار کمکی مذاکرات» را برگزید و نوشت: «نشست سهجانبه ایران، عمان و قطر در تهران گمانهزنی درخصوص نقش دوحه در مذاکرات را افزایش داده است. وزیر خارجه ایران با تأیید این گمانهزنیها تصریح کرد که دوحه نظرات و ایدههایی دارد. در گزارشی به این نقش در حال پررنگ شدن قطر اشاره شده است.
نشست سهجانبه وزرای خارجه ایران، عمان و قطر روز یکشنبه در حاشیه نشست مجمع گفتوگوی تهران در نیاوران برگزار شد. در این نشست سیدعباس عراقچی، سید بدر البوسعیدی و شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی آخرین تحولات و وضعیت مذاکرات غیرمستقیم ایران-آمریکا را که به وساطت سلطاننشین عمان برگزار میشود مورد بحث و بررسی قرار دادند.
در همین خصوص سخنگوی وزارت خارجه ایران روز دوشنبه در نشست خبری در مورد نقش قطر و برگزاری نشست سهجانبه در تهران گفت: نقش قطر مهم و سازنده است. قدردان این نقش هستیم همانطور که عمان نقش داشت و این یکی از نشانههای رویکرد اثرگذار ایران در نگاه به منطقه و توجه به همسایگان به عنوان شرکای مهم ایران در امر تلاش برای حفظ و صیانت منطقه در برابر هرگونه ناامنی و چالشهایی که ممکن است از سوی برخی اعمال شود، است.
عراقچی نیز در پایان نشست مجمع گفتوگوی تهران گریزی به این نقش قطر زد و گفت: با وزیر خارجه عمان صحبت مفصلی را درباره ادامه مذاکرات داشتیم و وزیر خارجه قطر هم به ما ملحق شد و ایشان هم نظرات و ایدههایی دارد که در جلسه سهجانبه مطرح شد. خیلی خوشحال هستم که نگاه منطقه بهویژه منطقه خلیج فارس به ایران نسبت به گذشته متفاوت شده است. نشانه آن را ما در نگاه مثبت آنها به مذاکرات ایران و آمریکا میبینیم.
برگزاری این نشست پیش و پس از دو تحول مهم قابلتوجه است. پیش از برگزاری دور پنجم مذاکرات ظرف چند روز آینده و پس از سفر ترامپ به عربستان، قطر و امارات. آنچه این نشست و حضور وزیر خارجه قطر را معنادار میکند، اظهارات رئیسجمهور آمریکا در سفر به دوحه بود. دونالد ترامپ در جریان سفر 4روزه به خلیج فارس و در روز سوم سفر به قطر با شیخ تمیم بن حمد امیر این کشور دیدار کرد و درخصوص مذاکرات هستهای اظهاراتی را به زبان آورد.
ترامپ روز پنجشنبه 25 اردیبهشت در اظهاراتی گفت ایران باید از امیر قطر خیلی تشکر کند زیرا او با حمله به ایران مخالفت میکند درحالیکه دیگران میخواهند حمله شدیدی به ایران انجام دهیم. ترامپ در ادامه مدعی شد: ایران به دلیل وجود امیر قطر، خیلی خوششانس است. امیر قطر در حال مبارزه برای دستیابی به توافق هستهای با ایران و عدم حمله به این کشور است. ایران خوششانس است که امیری در قطر حضور دارد که برای جلوگیری از حمله مبارزه میکند. از امیر قطر تشکر میکنم زیرا او به ما کمکهای زیادی کرده است و از نظر سرمایهگذاری میتوانیم به نفع دو کشورمان همکاری کنیم. ما به توافق با ایران، نزدیک هستیم.
این اظهارات اگرچه در بوق و کرنای سفر تجاری ترامپ و دیگر اظهارنظرها گم شد، اما با توجه به فضای مذاکرات، پرداختن به آن میتواند برخی ابعاد ناگفته و نادیدهانگاشتهشده را روشن کند.»

کد خبر 867678