پیام خراسان
روایت شنیدنی ناصر حجازی از راز زندگی‌اش/ یک مربی خارجی مرا حجازی کرد/ نظر اسطوره استقلال درباره عابدزاده
يکشنبه 2 خرداد 1400 - 03:33:53
پیام خراسان -

پیام خراسان


خبرورزشی – ناصر حجازی وقتی به دفتر روزنامه آمد که در پیک بیماری خود قرار داشت. او قبلا هم که سرحال بود به جشن خبر ورزشی آمده بود اما برای آخرین بار قبل از اینکه حجازی را روی تخت بیمارستان ببینیم، در دفتر روزنامه میزبان و در واقع میهمان او و احمدرضا عابدزاده بودیم.
جالب اینکه حجازی آن روز حرف‌های بسیار جالبی در مورد خودش، ماجرای پیشنهاد منچستر، حضورش در بنگلادش و احمدرضا عابدزاده زد و گفت: یکبار می خواستم از تاج بروم اما رایکوف مانع شد و به مدیر باشگاه گفت من تحت هر شرایطی حجازی را می خواهم.
سال قبل از آن قرارداد من حدود 30 هزار تومان بود اما وقتی فهمیدم رایکوف اصرار دارد که بمانم گفتم من 200 هزار تومان می خواهم تا قراردادم را تمدید کنم. عجیب اینکه رایکوف قبول کرد و به یکی از اطرافیانش گفت به باشگاه بگویید ناصر هر چقدر پول می خواهد به او بدهند تا بماند!
حجازی که خنده اش گرفته بود در ادامه گفت: اگر می دانستم رایکوف این حرف می‌زند، می گفتم 500 هزار تومان می خواهم اما به هر حال با همان 200 هزار تومان در تاج ماندم حتی یک شرط دیگر هم گذاشتم که باز هم رایکوف که مربی سخت گیری بود در کمال تعجب قبول کرد. من گفتم به شرطی در تاج می‌مانم که فقط یک روز در میان تمرین کنم البته خودم هم گاهی به صورت اختصاصی تمرین می‌کردم اما به هر حال سرمربی یوگوسلاو تاج با این درخواست من هم موافقت کرد و در نهایت تاجی ماندم.
زنده یاد حجازی در ادامه گفت: رایکوف کاشف من بود و در 17 سالگی مرا به یک تورنمنت بسیار مهم در اروپا برد در آن تورنمنت من در سه بازی 10 گل خوردم و همه ایران گفتند چرا رایکوف یک بچه را درون دروازه تیم ملی قرار داده است اما آن مرد فقید تنها کسی بود که مثل کوه پشتم ایستاد و حمایتم کرد تا تبدیل شوم به ناصر حجازی.
ناصر خان افزود: من عابدزاده را خیلی دوست دارم او استعداد مرا نداشت اما پشت کارش به مراتب بیشتر از من بود و با تلاش زیاد به همه جا رسید. من شخصا این جور آدمها را خیلی دوست دارم چون خودم هم زحمت زیادی کشیدم من به عنوان یک بازیکن از استقلال به محمدان بنگلادش رفتم کاری که هیچ کس حاضر به انجام آن نبود اما من الان به شما راز زندگی ام را می گویم. در سال 1365 من برای تأمین معاش خانواده به بنگلادش رفتم و حدود دو سال در آنجا ماندم من دروازه بان تیم ملی بودم اما با یک قانون عجیب مجبور شدم از تیم‌ ملی بروم و آینده‌ام را در کشوری جستجو کنم که اصلاً فوتبال نداشت اما خدا کمکم کرد در قلب مردم هم قرار گرفتم. هر چند که هیچ وقت محبت هایی که رایکوف در حقم کرد و زحمت ها و مرارت هایی که در بنگلادش کشیدم را فراموش نخواهم کرد.

http://www.khorasan-online.ir/fa/News/365227/روایت-شنیدنی-ناصر-حجازی-از-راز-زندگی‌اش--یک-مربی-خارجی-مرا-حجازی-کرد--نظر-اسطوره-استقلال-درباره-عابدزاده
بستن   چاپ