پیام خراسان

آخرين مطالب

جدال عقل و احساس! مقالات

جدال عقل و احساس!
  بزرگنمايي:

پیام خراسان - جوان 30 ساله با بیان این مطلب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدرم در مشهد مکانیک خودرو بود و به همین دلیل من و دو برادر دیگرم نزد پدرمان این حرفه را آموختیم. من که آخرین فرزند خانواده بودم به دلیل علاقه عجیبی که به این شغل داشتم به دبیرستان فنی و حرفه‌ای رفتم و در همین رشته ادامه تحصیل دادم.
  طولی نکشید که علم و تجربه را درهم آمیختم و به یک استاد کار ماهر تبدیل شدم. بعد از پایان تحصیلاتم در مقطع دبیرستان دیگر نخواستم وارد دانشگاه شوم؛ چرا که با حرفه خودم باید وارد بازار کار می‌شدم به همین دلیل دفترچه خدمت سربازی را گرفتم و خیلی زود عازم خرم آباد شدم تا دوران سربازی را سپری کنم.
پدرم اوضاع مالی خوبی داشت و روزگار ما هم به خوبی می‌گذشت تا این که روزی وقتی با مرخصی ساعتی به شهر خرم آباد رفتم هنگام گشت و گذار در مراکز تفریحی و دیدنی شهر ناگهان نگاهم به نگاه دختری قد بلند خیره ماند که با لباس محلی و به اتفاق مادرش مشغول خرید بود. این نگاه عاشقانه قلبم را لرزاند و به این ترتیب عاشق دختری شدم که هیچ شناختی از او نداشتم. آن روز وقتی به پادگان بازگشتم حال عجیبی را تجربه می‌کردم حتی برای لحظه‌ای هم چهره آن دختر از مقابل دیدگانم محو نمی‌شد. حالا شب و روز به آن دختر می‌اندیشیدم و تلاش می‌کردم تا با مرخصی‌های روزانه و ساعتی به آن مکان تفریحی بروم تا شاید یک بار دیگر آن دختر را ببینم، ولی این کار‌ها فایده‌ای نداشت تا این که حدود یک ماه بعد از این ماجرا، روزی به طور اتفاقی با یکی از سربازان هم خدمتی ام مشغول گفتگو بودم که متوجه شدم «فربد» آن دختر را به خوبی می‌شناسد؛ چرا که «فربد» هم از طایفه آن دختر و اهل خرم آباد بود.
دیگر در پوست خودم نمی‌گنجیدم و سعی کردم به آن سرباز هم خدمتی ام نزدیک‌تر شوم تا این که بالاخره به هر ترفندی شده بود موفق شدم شماره تلفن «هاجر» را از او بگیرم! چند بار به داخل شهر رفتم و با آن شماره تماس گرفتم تا این که پاسخم را داد و به این ترتیب آشنایی و رابطه تلفنی من و «هاجر» آغاز شد. چند بار با او در همان مرکز تفریحی قرار گذاشتم و یکدیگر را ملاقات کردیم، ولی خانواده «هاجر» بسیار مقید به مسائل اخلاقی و شرعی بودند و به همین دلیل اجازه نمی‌دادند که او به تنهایی به خیابان بیاید. برای حل این مشکل ناچار شدم با پولی که پدرم برایم فرستاده بود یک دستگاه گوشی تلفن همراه و یک سیم کارت مخفی بخرم و آن را به «هاجر» هدیه بدهم به طوری که فقط من با آن شماره تماس می‌گرفتم و فرد دیگری از این ماجرا خبر نداشت، ولی هنوز بیشتر از دو هفته از آشنایی ما نمی‌گذشت که روزی «هاجر» مدعی شد پسرخاله اش به خواستگاری اش آمده است و خانواده اش قصد دارند او را به عقد «نوذر» درآورند و او هم چاره‌ای جز ازدواج ندارد!
در این شرایط بود که ماجرا را با خانواده ام در میان گذاشتم و با التماس و گریه آن‌ها را راضی کردم تا به خواستگاری «هاجر» بروند! ولی وقتی پدر و مادرم به خرم آباد آمدند، خانواده «هاجر» حتی در منزلشان را به روی خانواده من نگشودند؛ چرا که معتقد بودند اصلا به افراد غریبه زن نمی‌دهند و آن‌ها به طور فامیلی ازدواج می‌کنند!
در این شرایط کاری از دست «هاجر» هم ساخته نبود؛ چرا که اگر خانواده اش متوجه ارتباط خیابانی ما می‌شدند آن موقع مشخص نبود چه حادثه‌ای در انتظارش است. خلاصه مدتی بعد «هاجر» با پسرخاله اش ازدواج کرد و من هم به مشهد بازگشتم و در تعمیرگاه خودرو مشغول کار شدم تا این که 5 سال بعد با اصرار خانواده ام با دختر یکی از آشنایان مادرم ازدواج کردم.
«زهره» که با خواهرم نیز دوست بود قلبی مهربان داشت و برای من احترام ویژه‌ای قائل بود، اما من هنوز دل در گرو هاجر داشتم و «زهره» را به هر طریقی مورد آزار و اذیت رفتاری و گفتاری قرار می‌دادم: شب‌ها دیر به منزل می‌رفتم و به همسرم نیز اجازه خروج از منزل را نمی‌دادم، ولی او تبعیت می‌کرد و گلایه‌ای نداشت. با آن که پسرم به سن 3 سالگی رسیده بود، اما من هیچ علاقه‌ای به زندگی مشترک با «زهره» نداشتم تا این که چند روز قبل گوشی تلفنم زنگ خورد! آن سوی خط وقتی صدای «هاجر» را شنیدم، گوشی در دستم یخ کرد. او در کمال ناباوری گفت: به مشهد آمده و قصد دارد برای آخرین بار مرا ببیند. من هم بی درنگ به محل قرارمان در هسته مرکزی شهر به راه افتادم. سر از پا نمی‌شناختم که «هاجر» را پیر و شکسته دیدم. او که با دو فرزندش به مشهد آمده بود به من گفت که در شرف طلاق است و اگر پسرخاله اش حضانت فرزندانش را به او بدهد بلافاصله از او طلاق می‌گیرد! حالا من در دو راهی عقل و احساس مانده ام؛ چرا که از یک طرف دلم به حال «زهره» می‌سوزد که از صمیم قلب مرا دوست دارد، ولی من به اجبار با او زندگی می‌کنم و از طرف دیگر نیز «هاجر» را دوست دارم و ...
با دستور سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) واکاوی کارشناسی و روان شناختی این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد و پسر جوان تصمیم گرفت با استفاده از نظرات مشاور و با یک تصمیم عاقلانه «هاجر» را فراموش کند و به زندگی خود عشق بورزد؛ چرا که با وسوسه‌های شیطانی زندگی خود و خانواده اش را به تباهی می‌کشاند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/526834/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

استقبال از عبدالرزاق حمدالله با پرتاب بطری

اونای هرناندز: در بارسا نحیف و لاغر بودم با الاتحاد پیشرفت کردم

اینزاگی: برای طارمی خیلی خوشحال هستم

هوش مصنوعی در فوتبال؛ ایستگاهی‌ها تغییر می‌کنند!

یوتایتد این فصل را فدای لیگ قهرمانان بعدی کرد!

تیم تبادکان قهرمان مسابقات بسکتبال 3×3 فرهنگیان خراسان رضوی شد

اعطای تسهیلات به 535 طرح کشاورزی در سربیشه

امضای قرارداد ساخت و پوشش خط لوله 36 اینچ سربیشه – نهبندان توسط لوله سازی اهواز

قطعه «چشم به راه» برترین اثر موسیقی خراسان جنوبی شد

تحقق 35 درصدی برنامه تولید برق از انرژی خورشیدی در خراسان جنوبی

صدور هشدار زرد هواشناسی در خراسان جنوبی

زمان قطعی برق بیرجند امروز دوشنبه 22 اردیبهشت (خاموشی برق)

اولین جلسه توسعه فعالیت‌های قرآنی خراسان شمالی برگزار شد

اجرای 21 پروژه نهضت عدالت آموزشی در بجنورد

قتل فجیع دختر 16 ساله به دست پسر پرورشگاهی | شکایت از قاتل به خاطر رابطه نامشروع

گرما و خطر آتش سوزی در جنگل های ایلام؛ عروس زاگرس در تابستان می سوزد

زمان قطعی برق مشهد امروز دوشنبه 22 اردیبهشت (خاموشی برق)

زمان قطعی برق مشهد امروز 22 اردیبهشت 1404

هزینه انتشار یک کتاب علمی 4 برابر یک رمان است/ تخصص‌محوری ویراستاری کتب علمی

نمایشگاه کتاب میزبان تازه‌های نشر دفاع مقدس از سمنان

رونمایی از 6 عنوان کتاب یک محقق مازندرانی

قانون عجیب کواچ در تمرین دورتموند؛ شوت‌زنی ممنوع

انریکه و دمبله بهترین‌های لیگ یک فرانسه

در ستایش اقدام تحسین برانگیز میلان

یک آتش‌سوزی حال فیل فودن را به هم ریخت!

صفحه نخست روزنامه‌های خراسان جنوبی - دوشنبه 22 اردیبهشت

ترانه "بین این دوتا راه" با اجرایی از علیرضا طلیسچی

برنامه قطعی برق خراسان شمالی دوشنبه 22 اردیبهشت

علامه امینی در «الغدیر» همپای دقت پژوهشی به جنبه های ادبی توجه داشت

قهرمانی تراکتور برای این آقای تازه به دوران رسیده نیست | همیشه پرسپولیس جام گرفت یک بار هم بگذارید این تیم لدتش را ببرد

بستر خشک دریاچه آرال و قره‌قوم منشأ خارجی ریزگردهای خراسان شمالی هستند

رونمایی از «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» در نمایشگاه کتاب تهران

راز هولناک سقوط در خواب چیست؟ دانشمندان از پدیده تکان‌های خواب و علت آن پرده برداشتند

راز چسب زخم روی دست سرمربی مشهور اروپایی: حرکت عجیب آموریم پس از صعود به فینال خبرساز شد!

ببینید | تصادفی عجیب و وحشتناک در حاشیه بزرگراه مشهد

خلاصه بازی ناپولی 2 - جنوا 2

برگزاری سیزدهمین دوره آموزشی آمرین به معروف در مشهد

افزایش ساعت سرویس‌دهی خط 3 قطار شهری مشهد

تصاویر؛ جشن امضای کتاب خاطرات 8 ساله ظریف

خلاصه بازی الاتحاد 3 - الفیحا 0

گل دوم جنوا به ناپولی توسط واسکز در دقیقه 84

جنگل، کوه، دریا؛ اقامتگاه‌های خاص در نوشهر و کلاردشت با چشم‌اندازی از بهشت

شهدا از هویت ملی دفاع کردند

سرانه فضای سبز قوچان 3 متر کمتر از میانگین استانی

«لیگ کتاب‌خوانی»؛ تحولی جدی در فضای مدرسه

سهم 1.14 درصدی خراسان رضوی از رشد 13 درصدی معادن کشور

دنیامالی: خوشحالم یک ایرانی برای اولین‌بار قهرمان مسابقات تنیس شد/ صعود به المپیک یک انتظار معمولی از فوتبال است

میزبانی قطعی مشهد از بازی ایران – کره شمالی

ظریف: چیزی از مذاکرات ایران و آمریکا نمی دانم/ به مذاکره کنندگان اطمینان دارم

محسن جوادی معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد