دوشنبه ۸ دي ۱۴۰۴
مقالات

نشست «نگاهی به کتاب عبور از جنگل تاریک»

نشست «نگاهی به کتاب عبور از جنگل تاریک»
پیام خراسان - در نشست «نگاهی به کتاب عبور از جنگل تاریک» مطرح شد: کتاب روایت‌های مهاجرت، سیاست و ریشه‌های انسانی در آیینه ادبیات است.
  بزرگنمايي:

پیام خراسان - در نشست «نگاهی به کتاب عبور از جنگل تاریک» مطرح شد: کتاب روایت‌های مهاجرت، سیاست و ریشه‌های انسانی در آیینه ادبیات است.

پیام خراسان


به گزارش خبرگزاری صدا وسیما ، سخنرانان در نشست «نگاهی به کتاب عبور از جنگل تاریک» ضمن بررسی کیفی و ادبی روایت‌های درج شده در کتاب به بحث در پیرامون ادبیات مهاجرت پرداختند.
نشست «نگاهی به کتابِ عبور از جنگل تاریک؛ با رویکرد توجه به ادبیات مهاجرت» با حضور حسنعلی تدین؛ نویسنده کتاب «عبور از جنگل تاریک» و مریم صرافی با دبیری محمد عزیزی در سرای اهل قلم برگزار شد. عزیزی در این نشست پیام علیرضا محمودی ایرانمهر در توصیف قلم حسنعلی تدین را نیز خواند.
حسنعلی تدین در این نشست گفت: از دوران کودکی‌ام میان عشایر فارس تا زندگی در خوزستان، تهران و سپس مهاجرت به خارج، همیشه رویای خلق چیزی که در خیال داشتم با من بود. پدربزرگم که نخستین آموزگار کتاب در ایل بود، این احساس را در من زنده کرد. روزی آرزو داشتم عکاس حرفه‌ای شوم، اما شرایط زندگی مانع شد و در کار روزمره غرق شدم. با این حال رویای نوشتن هیچ‌گاه از من دور نشد. در غربت بیش از هر زمان دیگری ضرورت نوشتن را حس کردم؛ زیرا در آنجا تنهایی، سرگردانی و احساس از دست دادن را با وضوح بیشتری می‌دیدم. آدم‌ها با سرنوشت‌های مشابه واکنش‌های متفاوت داشتند و همین مرا به نوشتن درباره درد، شادی، امید و سرگردانی آنان واداشت.
وی افزود: بسیاری از کسانی که درباره‌شان نوشتم دوستان قدیمی یا همکلاسی‌های دوران دانشجویی بودند و برخی را در طول زندگی شناختم. همه آنان با عمیق‌ترین احساسات انسانی دست‌وپنجه نرم کرده بودند، رویا‌های بزرگ داشتند و برای زندگی جنگیده بودند. احساس کردم اگر ننویسم، تجربه‌های بزرگ و منحصر به فردشان در گذر زمان فراموش می‌شود؛ بنابراین باید می‌آموختم چگونه بنویسم و از دوستان یاری گرفتم. آنان نشانم دادند که کلمه چه قدرت شگفت‌انگیزی دارد و چگونه می‌توان با آن جهانی تازه خلق کرد. نوشتن برایم تجربه‌ای زیبا و غافلگیرکننده بود؛ در گفت‌و‌گو‌های طولانی با آدم‌ها لایه‌های پنهان زندگی‌شان آشکار می‌شد و همین مرا به راهی بی‌بازگشت کشاند. هرچند در برابر عظمت نوشتن خود را کوچک می‌دیدم، اما همین عظمت انگیزه‌ای شد تا ادامه دهم و امیدوار باشم نوشته‌هایم نوری تازه بر زندگی آدم‌ها بیفکند و در یاد‌ها بماند.
تدین ادامه داد: وقتی از ایران به کانادا رفتم، نزدیک شش سال آنجا زندگی کردم، اما احساس کردم به آن سرزمین تعلق ندارم. کانادا هرچند کشوری زیبا بود، دلم برای چهار فصل ایران تنگ می‌شد. در برخورد با دیگران هم هویت ایرانی‌ام به چشم نمی‌آمد. همین باعث شد به فکر بازگشت بیفتم و با دوستان قدیمی دانشگاه درباره تجربه‌هایشان صحبت کنم. روایت‌های تلخ دو زن ایرانی که با امید مهاجرت کرده بودند، اما یکی به جدایی و دیگری به زندگی پرزجر رسید، نشان داد که برای بسیاری از ایرانیان موفقیت در غربت آسان نیست، زیرا فرهنگ و پیوند‌های اجتماعی ما در آنجا غریب می‌ماند. این تجربه‌ها مرا به نوشتن و ثبت سرگذشت‌ها واداشت؛ یکی از همان زنان کتاب «عبور از جنگل تاریک» را خرید و خواست ده‌ها نسخه برای دوستان و فرزندانش بفرستد تا بدانند چه بر او گذشته است. نمونه‌های دیگر نیز نشان دادند که مهاجرت همیشه با ناکامی و رنج همراه است و باید پیش از تصمیم، واقعیت‌های آن را شناخت.
مریم صرافی در این نشست صحبت‌های خود را با تمجید از عنوان کتاب آغاز کرد و در ادامه گفت: عنوان «عبور از جنگل تاریک» بسیار مناسب است، زیرا خواننده همراه شخصیت اصلی کتاب در این جنگل پیش می‌رود، گریه می‌کند، فشار را حس می‌کند و گاه لحظات کوتاه شادی را تجربه می‌کند. روایت کودکی با خانه بزرگ و بازی‌های کودکانه از دید یک بچه نوشته شده و همین نگاه کودکانه بدون ورود به دنیای بزرگسالان، فضای داستان را طبیعی کرده است. سیاست نیز همچون ریتمی پنهان در همه جا حضور دارد؛ از کودکی تا بزرگسالی و شخصیت اصلی که از سیاست گریزان است، ناچار در زندگی شخصی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند. دوگانگی پدر ـ مبارزی که بعد‌ها دیدگاه‌هایش تغییر می‌کند ـ به زیبایی منتقل شده و خواننده سردرگمی کودک در برابر این تغییرات را لمس می‌کند.
وی افزود: یکی از نکات جالب کتاب، بازنمایی دنیای زنانه است. اگر نام نویسنده ذکر نمی‌شد، تصور می‌کردم نویسنده زن است، زیرا احساسات دخترانه، خشم‌ها، خجالت‌ها و تجربه‌های روزمره با ظرافت و طبیعی بودن روایت شده‌اند. هنگامه در بزرگسالی وارد دانشگاه می‌شود و جنگ درونی‌اش با مسیر زندگی ادامه می‌یابد. فضای دانشگاه، آزمایشگاه و درگیری‌های شخصی او با سیاست به شکلی دردناک، اما واقعی تصویر شده است. حضور راوی بی‌طرف و بدون قضاوت باعث می‌شود خواننده تنها از دید هنگامه همه چیز را ببیند، بی‌آنکه بداند او موافق یا مخالف جریان سیاسی است. شخصیت ناصر نیز به‌عنوان مردی متعلق به آن دوران بسیار ملموس است؛ کسی که با کلمات بازی می‌کند و خود واقعی‌اش را پنهان می‌سازد و در نهایت هنگامه با وجود مقاومت، وارد ازدواج با او می‌شود.
صرافی ادامه داد: کتاب در دسته ادبیات مهاجرت نیز جای می‌گیرد. مهاجرت امروز با زندگی همه ما آمیخته است و هر کسی داستان شخصی خود را دارد. در این روایت، مهاجرت هنگامه نه صرفاً به انگیزه سیاسی، بلکه به‌عنوان راهکاری برای شرایط خاص زندگی‌اش مطرح می‌شود. مادر بزرگ برای او نماد ریشه بود و با دور شدن از او، مهاجرت معنای عمیق‌تری پیدا می‌کرد. ارتباط هنگامه با پدر نیز از نقاط برجسته کتاب است؛ پدری که ستون و پشتوانه دختر بود و سستی یا مخالفت‌هایش تأثیر عمیقی بر او گذاشت. صحنه آخرین نگاه لب مرز، برای من به‌عنوان کسی که پدرم را از دست داده‌ام، بسیار تأثیرگذار بود و نشان داد چگونه میان بد و بدتر باید انتخاب کرد.
این نویسنده و منتقد در بخش دیگری از سخنان خود به درک خوبی که این کتاب از مهاجرت به دست می‌دهد، اشاره کرد و گفت: کتاب به‌خوبی نشان می‌دهد ظاهر مهاجرت با واقعیت آن تفاوت دارد. دیگران شاید زندگی ناصر و هنگامه در ترکیه را راحت تصور کنند، اما در واقع با مشکلاتی، چون گرمایش ابتدایی خانه، صف‌های سفارت، بی‌احترامی‌ها و خطر دیپورت روبه‌رو بودند. هنر نویسنده این بود که بدون بیان مستقیم، خواننده را همراه خانواده در همه این درد‌ها و دشواری‌ها برد. مهاجرت برای هر کس داستانی شخصی است؛ همان‌طور که من خودم پس از سفر به آمریکا بازگشتم، چون ریشه‌ام در ایران بود و از شنیدن صدای اذان یا گفت‌وگوی فارسی در کافه‌ها لذت می‌برم. این کتاب داستان شخصی هنگامه را با جزئیات و ظرافت نشان داد و دلایل مهاجرت او را به‌گونه‌ای تصویر کرد که خواننده لحظه‌به‌لحظه لمس کند و به او حق بدهد.
علیرضا محمودی ایرانمهر نیز در بخشی از پیام خود درباره نویسنده کتاب چنین گفت: در چهار سال گذشته همراه نزدیک حسنعلی تدین بودم و از نزدیک دیدم که چگونه قصه‌ها کلمه به کلمه شکل گرفتند و به هم پیوستند. انتشار این کتاب‌ها برای من لحظه‌ای مهم بود و نبودنم در جشن رونمایی اندوهم را بیشتر کرد. از نگاه من این آثار حماسی‌اند؛ هرچند در ظاهر روایت‌هایی واقع‌نما از زندگی روزمره آدم‌های واقعی هستند، اما روحی حماسی در پس هر کلمه نهفته است. شخصیت‌های این داستان‌ها با تاریکی، وحشت و ناکامی‌های عمیق زندگی می‌جنگند، بار‌ها شکست می‌خورند و ناگزیر به مهاجرت می‌شوند. در مسیرشان با چالش‌هایی، چون تنهایی، عشق، خیانت و حتی رویداد‌های تاریخی بزرگی مانند کودتای ۲۸ مرداد و جنگ ایران و عراق روبه‌رو می‌شوند؛ آدم‌هایی که قربانی تاریخ‌اند، اما همچنان برای ساختن زندگی بهتر تلاش می‌کنند.
وی افزود: سطح دوم حماسه در این کتاب‌ها شرایط دشوار نگارش آنهاست. هر کسی که دستی بر آتش نوشتن داشته باشد می‌داند این کار چقدر سهمگین است. تدین در شرایطی نوشت که به نظر بسیاری غیرممکن می‌آمد؛ بار‌ها فصل‌ها را بازنویسی کرد و به تمرین شگرد‌های نویسندگی پرداخت. او با آدم‌های بسیاری گفت‌و‌گو کرد تا شخصیت‌هایش ریشه واقعی داشته باشند. او از همان آغاز تنها یک جمله تأکیدی داشت: «می‌خواهم بنویسم، به هر قیمتی.» در طول این سال‌ها بار‌ها از زندگی پر فراز و نشیب خود گفت؛ از خانه‌ای که در جنگ با موشک نابود و دوباره ساخته شد، از روزگار عشایر فارس و روز‌های پرهراس خوزستان. همه این تجربه‌ها در نهایت در نوشتن منسجم شد و معنایی تازه به زندگی‌اش بخشید. به همین دلیل، فرایند نگارش این کتاب‌ها را تلاشی حماسی می‌دانم که تمامیت یک زندگی را در بر گرفته است. امیدوارم خوانندگان از این آثار لذت ببرند و حقیقت ناب آنها به دل و جانشان بنشیند.


نظرات شما