پیام خراسان - ورزش 3 /10 سال از شب جنجالی فرانسه گذشت و حالا خواهر آنتوان گریزمان درباره این اتفاق صحبت کرده است.
گریزمان در سن دنی بود. هم ورزشگاه و هم سالن کنسرت از اهداف تروریستها بودند اما خوشبختانه خواهر و برادر گریزمان سالم از مهلکه خارج شدند. تروریستها حتی نتوانستند وارد خود ورزشگاه شوند؛ بنابراین انفجارهایی که شنیده شد که یکی از آنها زمانی که او در حال دریبل کردن بود و حتی باعث اندکی هیجان در میان تماشاگرانی شد که هنوز از ماجرا خبر نداشتند، در اطراف ورزشگاه رخ داده بود.
خواهر این بازیکن هم هنگام تیراندازی بیهدف روی زمین کلوب دراز کشیده بود و در میان قربانیان قرار نگرفت. با این حال، آن شب 13 نوامبر، هرچند مدیریت بحران خوب انجام شد اما یکی از بدترین شبهایی بود که این خانواده تجربه کرده است.
این ستاره فرانسوی در شبکههای اجتماعی نوشت: «خدا را شکر که خواهرم توانست از باتاکلان خارج شود. تمام دعاهایم نثار قربانیان و خانوادههایشان است. زنده باد فرانسه.» او در ترکیب اصلی فرانسه در دیدار دوستانه مقابل آلمان حضور داشت (دیداری که با نتیجه 0-2 به پایان رسید، هرچند که طبعاً این موضوع کمترین اهمیت را داشت) و در دقیقه 79 با بن عرفه تعویض شد و مانند همتیمیهایش تا سوت پایان مسابقه، ابعاد واقعی حادثه را درک نکرده بود.

مربیان تیم ملی در بین دو نیمه مطلع شدند اما به دلایل امنیتی از آنها خواسته شد بازی را ادامه دهند. با این حال، فرانسوا اولاند تخلیه شد: رییس جمهور فرانسه بازی را از جایگاه ویژه تماشا میکرد. داور آن شب هم متئو لاهوس اسپانیایی بود. پس از سوت پایان، یکی از کمک داورانش که زودتر به رختکن رسیده بود به سراغ او آمد تا اخبار هولناکی را که از تلویزیون مخابره میشد به اطلاعش برساند.
تخلیه ورزشگاه ساعتها طول کشید و برای بخش بزرگی از تماشاگران نیز در شوک بودند. بسیاری از آنها در این مدت درون زمین ماندند. مارکا با لاهوس تماس گرفت اما او مودبانه از انجام مصاحبه برای این گزارش خودداری کرد. او در فاصله 10 سال بعد هم هنوز از نظر احساسی آماده صحبت درباره آن حملات نیست.
گریزمان نیز از جمله کسانی است که این کار را انجام نمیدهد، دستکم نه در انظار عمومی. اما خواهر او مدتی بعد تجربهای متفاوت را بیان کرد: «در ابتدا فکر کردیم یک شوخی است، بخشی از کنسرت است. اما بعد فریادها را شنیدیم. روی زمین دراز کشیدیم. کسی کنار من حرکت کرد و به او شلیک کردند. صدای افتادنش را شنیدم. بعد از آن، لحظات سکوت حتی وحشتناکتر بود چون نمیدانستی چه رخ میدهد.»

هنگامی که نیروهای امنیتی سرانجام وارد شدند، او برای فرار از درِ پشتی گریخت. خودش نمیداند چگونه اما موفق شد سوار تاکسی شود و به راننده التماس کند او را به خانه برساند. او گفت: «طبعاً این موضوع اثری ماندگار میگذارد. من به کمک روانشناختی حرفهای نیاز نداشتم چون خانواده و دوستانم مراقبم بودند.
یک هفته بعد از حملات با آنتوان صحبت کردم و او به من گفت شخصیت قویای دارم. لازم بود او این موضوع را درک کند. حالا ادامه میدهم، هرچند آن اتفاق را فراموش نخواهم کرد. تلاش میکنم آن را در چارچوب خودم قرار دهم و به خودم بگویم باید از خانوادهام لذت ببرم اما نمیخواهم فراموشش کنم.»
بازار